اگر پیامبر سیاستی خاص را برای عدم تحریک آن تعصبات پیش نمی گرفت، چه بسا سرور و شادی استقبال از پیامبر خدا، جای خود را به جنگ و خونریزی می داد . به سهولت می توان تصور کرد که پس از رسیدن شتر پیامبر به آستانه شهر، چگونه انبوهی از مسلمانان اوس و خزرج با سبقت از همدیگر و با اشتیاق تمام، به افسار شتر چنگ زده بودند و هر کدام می کوشیدند تا پاسخ دعوت میزبانی را از زبان پیامبر خداصلی الله علیه وآله وسلم بشنوند .
رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم که همه ی این ها را پیش بینی کرده بود درمقابل فریادهای دعوت، پاسخ داد: «خلوا سبیلها فانها مامورة » ; زمام شتر را رها کنید . حیوان مامور است . یعنی هر جا شتر زانو زد من همان جا فرود خواهم آمد . این تدبیر آن قدر چاره ساز بود که همه را ساکت کرد ولی تمام قلب ها به تپش افتاد . شتر پیامبر خدا از کوچه های مدینه گذشت و سرانجام در زمینی متعلق به دو یتیم زانو زد . وقتی شتر پیامبر، زمین یتیمان را برای غمخوار و حامی یتیمان برگزید، انصار نیز رضایت دادند تا حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم موقتا در خانه ی ابو ایوب انصاری که در کنار آن زمین قرار داشت، مستقر گردد . (1)
نظرات شما عزیزان: