حارث بن هشام از پیامبر گرامى صلّى اللَّه علیه و آله پرسید وحى چگونه بر شما نازل مىشود؟ فرمود گاهى صدایى همانند صداى جرس به گوش من مىرسید، وحىاى که بدین صورت بر من نازل مىشد سخت بر من گران و سنگین بود، سپس این صداها قطع مىشد و آنچه را جبرئیل مىگفت فرا مىگرفتم و گاهى جبرئیل به صورت مردى بر من ظاهر مىشد و سپس با من سخن مىگفت و من گفتههاى او را حفظ و از بر مىکردم.
جوانان مسلمان سرگرم زورآزمایى و مسابقهء وزنه بردارى بودند.سنگ بزرگى آنجا بود که مقیاس قوّت و مردانگى جوانان به شمار مىرفت و هرکس آن را به قدر توانایى خود حرکت مىداد.در این هنگام رسول اکرم رسید و پرسید: «چه مىکنید؟». -داریم زورآزمایى مىکنیم.مىخواهیم ببینیم کدام یک از ما قویتر و زورمندتر است. -
در صدر اسلام، مسلمانان هنگامى که پیامبر اکرم صلّى اللَّه علیه و آله مشغول سخن گفتن بود و آیات و احکام الهى را بیان مىکرد گاهى از آن حضرت درخواست مىکردند کمى با تانى سخن بگوید تا آنان مطالب را بهتر بشنوند و به خاطر بسپارند و نیز بتوانند سؤالها و خواستههاى خود را مطرح نمایند به همین دلیل کلمه راعنا را که از ماده الرعى به معنى مهلت دادن است بکار مىبردند.
پیامبر مهربان صلّى اللَّه علیه و آله که همواره جویاى احوال مسلمین مىشد، شنید که یکى از یارانش بیمار شده است. به عیادت او رفت و کنار بستر او نشست و احوالپرسى کرد. بیمار گفت: در نماز مغرب که با شما (به جماعت) خواندم، شما سوره (قارعه) را خواندى، تحت تاثیر قرار گرفتم و عرض کردم:
خدایا اگر من در پیشگاه تو گنهکار هستم و مىخواهى مرا عذاب کنى در همین دنیا مرا عذاب کن،
پیامبراکرم صلی الله علیه وآله وسلم برای هدایت دل های آماده، از روش های مختلفی بهره می گرفت و برای هر دردی دوای ویژه آن را تجویز می نمود .
بریدة بن فصیب از اهالی مدینه بود . وی که در میان قوم خود از موقعیت والایی برخوردار بود و به شجاعت و شهامت شهرت داشت، در اولین برخورد خود با رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم داستانی شنیدنی دارد . و این حادثه یکی دیگر از روش های تبلیغی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم را روشن می سازد .
مسلمانان در مدینه مجموعا دو گروه بودند:گروه ساکنین اصلى،و گروه کسانى که به مناسبت هجرت رسول اکرم به مدینه،از خارج به مدینه آمده بودند.آنها که از خارج آمده بودند«مهاجرین»،و ساکنین اصلى«انصار»خوانده مىشدند.مهاجرین چون از وطن و خانه و مال و ثروت و احیانا از زن و فرزند دست شسته و عاشقانى پاکباخته بودند،سروسامان و زندگى و خانمانى از خود نداشتند.از این رو انصار با نهایت جوانمردى،برادران دینى خود را در خانههاى خود پذیرایى مىکردند. حساب مهمان و میزبان در کار نبود،حساب یگانگى و یکرنگى بود.
هنگامى که پیامبر (صلى الله علیه وآله) با دوازده هزار نیروى مسلح بدون اینکه مردم مکّه از ورودش به مکه آگاه شوند آن ناحیه باعظمت را فتح کرد چنان با مردم با مهربانى و بردبارى رفتار کرد که تاریخ را به شگفتى انداخت ! براى یک نفر قابل باور نبود که سردارى پیروز با طرف شکست خورده خود این گونه رفتار کند ! !
مردم مکه در مسجد الحرام به صف ایستاده بودند تا رهبر اسلام و مسلمانان که از قدرت نظامى شگرفى برخوردار شده بود ، از درون کعبه درآید و حکم لازم را نسبت به مردم مکه که سیزده سال انواع آزارها را به او روا داشته بودند به آن دوازده هزار سپاه تا دندان مسلح اعلام کند .
قرآن کریم بر تفکر و استدلال تاکید بسیار مىکند و راه تفکر صحیح را مورد عنایت قرار مىدهد. اما اینکه این راه صحیح چگونه راهى است و حقیقت تفکر چیست؟ در بحث راه تفکر و حقیقت آن اشاره خواهد شد. اما آنچه مسلم است کتاب شریف بر هیچ چیز این چنین تاکید نمىکند.
إنَّ فى خَلْقِ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ َلآیاتٍ ِلأُولِى اْلأَلْبابِ (3آل عمران/190) در آفرینش آسمانها و زمین و در پى یکدیگر آمدن شب و روز، مایههاى عبرتى براى خردمندان است.
»
پیامبر صلى الله علیه و آله در باب جهاد و پاداش مجاهدان سخن مى گفت . در این بین ، زنى بپاخاست و پرسید: آیا براى زنان هم از این فضیلت ها بهره اى هست ؟
رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمودند: آرى ، از هنگامى که زنان باردار مى شوند، تا لحظه اى که کودکان خود را از شیر باز مى گیرند، همانند مجاهدان در راه خدا پاداش مى برند. و اگر در این فاصله ، اجل آنان فرا رسد و مرگ ایشان را دریابد، اجر و منزلت شهید را دریافت خواهند کرد.
در عهد رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله زنى زیورى را سرقت کرد او را گرفتند و به حضور رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله بردند و عرض کردند: این زن از ما زیورى را سرقت کرد. حضرت دستور داد دست راست او را قطع کنید. اقوام این زن گفتند: آیا مىتوانیم دست او را به پانصد دینار باز خرید کنیم؟ حضرت به این در خواست التفاتى نفرموده و بار دیگر فرمود: .
حضرت على علیه السلام مى فرماید:
در محضر رسول خدا صلى الله علیه و آله بودیم ، فرمود:
به من بگویید بهترین و پسندیده ترین چیز براى یک زن مسلمان چیست ؟
ما همگى از پاسخ عاجز ماندیم .
سپس از خدمت حضرت بیرون آمدیم و من به خانه برگشتم ، قضیه را به فاطمه اطلاع دادم .
زهراى مرضیه اظهار داشت :
انس بن مالک سالها در خانهء رسول خدا خدمتکار بود و تا آخرین روز حیات رسول خدا این افتخار را داشت.او بیش از هرکس دیگر به اخلاق و عادات شخصى رسول اکرم آشنا بود.آگاه بود که رسول اکرم در خوراک و پوشاک چقدر ساده و بى تکلف زندگى مىکند.در روزهایى که روزه مىگرفت همهء افطارى و سحرى او عبارت بود از مقدارى شیر یا شربت و مقدارى ترید ساده.گاهى براى افطار و سحر، جداگانه،این غذاى ساده تهیه مىشد و گاهى به یک نوبت غذا اکتفا مىکرد و با همان روزه مىگرفت.
از ابن عباس نقل شده است که وحى براى پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله به مدت 15 روز قطع شد. به همین سبب مشرکین چنین اظهار کردند:
خداى محمّد بر او غضب کرده و او را رها نموده است و اگر او پیغمبر بود نبایستى وحى از او قطع شود آنگاه سوره ضحى نازل شد و مرحوم شیخ طبرسى در مجمع البیان از گروهى نقل مىکند که سوره یک جا نازل شد. ولى سیوطى در اسباب النزول مىنویسد:
عدهاى از بتپرستان خدمت پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله آمده و گفتند: آنچه در این قرآن درباره ترک عبادت بتهاى بزرگ ما لات و عزى و منات و هبل و مذمت از آنان وارد شده براى ما قابل قبول و تحمل نیست اگر مىخواهى از تو پیروى کنیم قرآن دیگرى بیاور که این ایراد در آن نباشد و یا اینگونه مطالب را در قرآن کنونى تغییر بده.
روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد خانه شد. اصحاب برای زیارت حضرت به محضرش شرفیاب شدند. تعداد آنها زیاد بود و اتاق پر شد. جریر بن عبداللّه وارد اتاق شد، ولی محلی برای نشستن پیدا نکرد و در آستانه در اتاق نشست. حضرت عبای خود را برداشت و به او داد و فرمود: «این عبا را زیرانداز خود قرار بده».
سلیمان بن جعفر میگوید:در باغی حضور امام رضا (ع) بودم ٬ناگهان گنجشکی امد و روبروی حضرت٬به سر و صدا پرداخت و اظهار نگرانی میکرد
امام به من فرمود:((ای سلیمان میدانی این گنجشک چه میگوید))
گفتم:نه...
ذوالنون مصری.یک زن غیر مسلمان را دید که در فصل زمستان مقداری گندم به دست گرفته..و برای پرندگان بیابان برد و جلو انها ریخت..
به ان زن گفت تو که کافر هستی این دانه دادن تو به پرندگان چه فایده دارد؟
زراره نقل می کند: امام سجاد (ع)بیست بار با شتری از مدینه به مکه برای انجام مناسک حج رفت..در این بیست بار حتی یک بار شتر را با تازیانه نزدو به نقل دیگر تازیانه را بلند می نمود و به شتر اشاره میکردو همیشه به خاطر این عمل زیبای خود میفرمود ترس از قصاص دارمو بعضی نقل میکنند ان حضرت وصیت نمود وقتی ان شتر مرد او را دفن کنند زیرا ان شتر به حضرت خدمت کرده بوده است
مار و انفاق
روزی حضرت عیسی بن مریم با اصحاب خود نشسته بود که شخصی از جلوی چشم انان عبور کرد
حضزت با دیدن او به اصحاب خود فرمود که پایان عمر ان شخص فرا رسیده است و به زودی خواهد مرد ..
(نحریر)فردی سخت گیر٬ازار دهنده و بی رحمی بودکه مسئولیت زندان امام حسن عسکری(ع)را به عهده داشت و از هرگو نه ظلم وستم به ان حضرت خودداری نمی کرد..روزی همسرش به او گفت از خدا بترس و این گونه با او برخورد نکن تو نمیدانی او چه شخصیتی است و پاره ای از ویزگی های عبادی و اخلاقی امام را برای او ذکر کرد و گفت من از عاقبت این کار های تو در هراسم...
روباه هدایت کننده
قبیله بنی سلیم بتی داشتند که ان را مورد پرستش قرار می دادند٬
خادم این بت (غاوی بن عبدالعزا) بود..روزی در کنار بت نشسته بود که ناگاه دو روباه امدند و پا های خود را بلند کردن وبه بت تکیه کردند وروی بت ادرار کردند ..
این عمل موجب گردید که خادم بت به به باطل بودن بت پرستی اگاه شود