گفتم اگر ، خوانم تو را گفتی اجابت می کنم
گفتم تو می بینی ، مرا ؟ گفتی نگاهت می کنم
گفتم گرفتارم ، خدا گفتی رهایت مکنم
گفتم ندارم ، توشه ای گفتی عطایت می کنم
گفتم شدم از تو ، جدا گفتی ملامت می کنم
گفتم که ، ره گم کرده ام گفتی هدایت می کنم
گفتم که اصلاحم نما گفتی عنایت می کنم
گفتم اگر ، توبه کنم گفتی دعایت می کنم
گفتم که ، می بخشی مرا ؟ گفتی کرامت می کنم
گفتم شود ، مومن شوم ؟ گفتی اشارت می کنم
گفتم اگر ، مومن شدم گفتی بشارت می کنم
گفتم که یارم می شوی گفتی رفاقت می کنم
گفتم بهشتم می بری ؟ گفتی ضمانت می کنم
حضرت آدم (ع) به خدا عرض کرد : خداوندا ، شیطان را به من مسلط ساختی و مثل جریان خون در رگها ( که در من جریان دارد ) ، او را هم قادر کردی که به بدن من داخل شود.
خداوند فرمود : ای آدم ، در قبال این کار این امتیاز را به تو و فرزندانت دادم که هرکس فکر عمل بد کند به حساب او نوشته نشود ، ولی اگر آن عمل بد را انجام داد فقط یک جرم حساب شود ( یک گناه به حسابش نوشته میشود ) لکن اگر کسی نیت به انجام عمل خوب کرد ، ولی انجام نداد ، یک ثواب برای آن نیت نوشته و اگر آن نیت خوب را عمل کرد ، ده ثواب به وی داده میشود.
آدم عرض کرد : خداوندا ، این عنایت را درباره من و فرزندانم زیادتر کن.
خداوند فرمود : اگر کسی از فرزندانت گناهی را مرتکب شد و بعد از آن توبه کرد ، من آن گناه را می بخشم.
باز هم آدم گفت : خداوندا ، بیشتر از این عنایت فرما ،
خداوند فرمود : من مهلت توبه را تا دم مرگ به آنها دادم.
آدم عرض کرد : خداوندا ، لطفت بسیار است و کافی میباشد.
گفت و گو خدا و بنده
خدا: بنده ی من نماز شب بخوان و آن یازده رکعت است.
بنده: خدایا ! خسته ام! نمی توانم.
خدا: بنده ی من، دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخوان.
بنده: خدایا ! خسته ام برایم مشکل است نیمه شب بیدار شوم…
خدا: بنده ی من قبل از خواب این سه رکعت را بخوان
بنده: خدایا سه رکعت زیاد است
خدا: بنده ی من فقط یک رکعت نماز وتر بخوان
بنده: خدایا ! امروز خیلی خسته ام! آیا راه دیگری ندارد؟
خدا: بنده ی من قبل از خواب وضو بگیر و رو به آسمان کن و بگو یا الله
بنده: خدایا! من در رختخواب هستم اگر بلند شوم خواب از سرم می پرد!
خدا: بنده ی من همانجا که دراز کشیده ای تیمم کن و بگو یا الله
بنده: خدایا هوا سرد است! نمی توانم دستانم را از زیر پتو در بیاورم
خدا: بنده ی من در دلت بگو یا الله ما نماز شب برایت حساب می کنیم
بنده اعتنایی نمی کند و می خوابد.
خدا: ملائکه ی من! ببینید من آنقدر ساده گرفته ام اما او خوابیده است چیزی به اذان صبح نمانده او را بیدار کنید دلم برایش تنگ شده است امشب با من حرف نزده
ملائکه: خداوندا! دوباره او را بیدار کردیم ، اما باز خوابید
خدا: ملائکه ی من در گوشش بگویید پروردگارت منتظر توست
ملائکه: پروردگارا! باز هم بیدار نمی شود!
خدا: اذان صبح را می گویند هنگام طلوع آفتاب است ای بنده ی من بیدار شو نماز صبحت قضا می شود خورشید از مشرق سر بر می آورد
ملائکه: خداوندا نمی خواهی با او قهر کنی؟
خدا: او جز من کسی را ندارد … شاید توبه کرد …
زندگي نامه شهيد حسين فهميده
زندگي نامه
وي فرزند محمد تقي است که در خانواده اي مذهبي د ريکي از روزهاي بهاري ارديبهشت 1346 ( مصادف با سوم محرم ) در شهر خون و قيام درخانه اي محقر و کوچک در محله پامنار قم چشم به جهان گشود. دوران کودکي را همراه ساير فرزندان خانواده و درکنار برادرش داوود که وي نيز سه سال بعد از شهادت محمد حسين به فوز شهادت نايل آمد، با صفا وصميميت ودر زير سايه محبت و توجه پدر و مادري مهربان ، سپري کرد . درسال 1352، به مدرسه رفت وکلاس اول تا چهارم ابتدايي را با يک معلم روحاني طي کرد. سال پنجم ابتدايي واول و دوم راهنمايي را به دليل انتقال خانواده اش به کرج در دو مدرسه دراين شهر گذراند. درهمين دوران بود که به واسطه حوادث انقلاب، روح وي نيز، مانند ميليون ها جوان و نوجوان ديگر کشور، دچار تحولات عظيمي گرديد. شخصيت او با داشتن خانواده اي متدين ومذهبي و شرايط خاص شهر مقدس قم و نيز زمينه مساعد روحي به گونه اي شکل گرفت که سرشار از دين و فرهنگ غني اسلام بود.
ادامه مطلب
امام خمینی در مورد شاهرخ: اشخاصى بعد از زحمت هاى فراوان پنجاه ساله به يك مقامى مى رسند و اين جوانها را خداى تبارك و تعالى آن طور در ظرف يك مدت بسيار كم ، متحول كرد به يك مقامى كه آن هايى كه پنجاه سال زحمت كشيده اند، نرسيده اند به اين مقام ؛ نرسيده اند به آن جا كه غير از خدا اصلاً هيچى نخواهند، شهادت را اين طور طالب باشند. اين طور غير شهادت را در برگيرند. اين يك مسئله مهمى است . ما هميشه بايد در نظر داشته باشيم كه اين مسئله ، مسئله عادى نيست .
ادامه مطلب
بهنام در تاریخ ۱۲/۱۱/۱۳۴۵ در منزل پدر بزرگش در مسجد سلیمان به دنیا آمد.
ریزه بود و استخوانی اما فرز چابک بازیگوش و سرزبان دار.
شهریور ۵۹ بود که شایعه حمله عراقی ها به خرمشهر قوت گرفته بود خیلی ها داشتند شهر را ترک
می کردند، باور نمی کرد که خرمشهر دست عراقی ها بیفتد اما جنگ واقعاً شروع شده بود.
بهنام تصمیم گرفت بماند بمباران هم که می شد بهنام ۱۳ ساله بود که می دوید و به مجروحین می رسید.
از دست بنی صدر آه می کشید که چرا وعده سر خرمن میدهد،مدافعین شهر با کوکتل مولوتف و چند قبضه
سلاح (کلاش و ژ۳) مقابل عراقی ها ایستاده بودند بعد رئیس جمهور گفته بود که سلاح مهمات به خرمشهر ندهید.
بهنام عصبانی بود مردم در شلیک گلوله هم باید عنایت می کردند به سقوط خرمشهر چیزی نمانده بود.
بهنام می رفت شناسایی چند بار او گفته بود ((دنبال مامانم می گردم گمش کردم)) عراقی ها فکر نمی کردند بچه ۱۳ ساله برود شناسایی رهایش می کردند.
یکبار رفته بود شناسایی عراقی ها گیرش انداختند و چند تا سیلی آبدار به او زدند جای دست سنگین مامور عراقی روی صورت بهنام مانده بود وقتی بر می گشت دستش را روی سرخی صورتش گرفته بود،
ادمه مطلب
11ساله اي که سنگر هورالعظیم،،، نیمکت کلاس و شهادت، کارنامه قبولیاش شد. شهیدی با آن دستهای کوچکش، 45 روز سنگینی تفنگ را تحمل کرد و ایستاد در مقابل دشمن، این شهید یازده ساله سیستان و بلوچستان را چه میتوان، نامید ؟؟؟
وقتی که جنگ آغاز شد، همه به صحنه آمدند، شهری و روستایی، فقیر و غنی، باسواد و بیسواد، کارگر و مهندس، معلم و دانشآموز...
بعضی از شهدا معرفی شدند، اما از غفلت ما حتی اسمی از بعضیهاشون در کوچه و خیابانها، قفسه کتابخانهها، سایتها و روزنامهها نیست. یکی از همین شهدا شهید یازده سالهی سیستان و بلوچستان به نام شهید «سَبیل اخلاقی» است، شهیدی از همان فهمیده و بالازاده و بهنام محمدیها...
راستی برای این رزمندههای 11 ـ 12 ساله چه عنوانی میتوان نهاد که شایسته این همه مردانگی باشد؟!
ادامه مطلب
شهید علی جرایه کمسنترین شهید دوران دفاع مقدس در وصیتنامه خود آورده است: دست از ولایت نمیکشم حتی اگر بدنم را قطعه قطعه کنند. من رفتم اما وصیتم به شما هموطنان عزیز این است که امام را تنها نگذارید و اسلحه مرا بردارید و راه شهیدان را ادامه دهید.
به گزارش مشرق به نقل از فارس، شهید علی جرایه فرزند سوخته زار و شهربانو در اولین روز مهرماه ۱۳۵۰ در سرابباغ آبدانان دیده به جهان گشود، وی تحصیلات خود را در مدارس شهداء و طالقانی تا اول راهنمایی ادامه داد و در زمان جنگ تحمیلی به عنوان رزمنده بسیجی به گردان ۵۰۵ محرم، تیپ۱۱ امیر المومنین(ع) سپاه پیوست و راهی جبهه های نبرد با دشمن بعثی گردید. تا آنکه در تاریخ ۱ اسفند ۱۳۶۲ طی عملیات والفجر۵ در منطقه عملیاتی مهران در سن ۱۲ سالگی از ناحیه سر مورد اصابت خمپاره قرار گرفت و به درجه ی رفیع شهادت نائل آمد.
ادامه مطلب
بچه ها تحویل سال
یادش بخیر شلمچه
چیده بودیم تو سفره
سربند و یک سرنیزه
بچه ها خیلی گشتن
تو جبهه سیب نداشتیم
بجای سیب تو سفره
کمپوتشو گذاشتیم
تو اون سفره گذاشتیم
یه کاسه سکه و سنگ
سمبه به جای سنجد
یه سفره ی رنگارنگ
اما یه سین کم اومد
همه تو فکری رفتیم
مصمم و با خنده
همه یکصدا گقتیم
به جای هفتمین سین
تو سفره "سر" میذاریم
سر کمه، هر چی داریم
پای رهبر میذاریم
دهه فجر انقلاب اسلامی از نگاه مقام معظم رهبري
دهه فجر انقلاب اسلامی -دهه فجر ، سرآغاز طلوع اسلام، خاستگاه ارزشهاي اسلامي، مقطع رهايي ملت ايران و بخشي از تاريخ ماست كه گذشته را از آينده جدا ساخته است. در دهه فجر اسلام تولدي دوباره يافت و اين دهه در تاريخ ايران نقطه اي تعيين كننده و بي مانند بشمارميرود. تا قبل از انقلاب اسلامي، در ايران نظام اسلامي وجودنداشت و رابطه پادشاهان با مردم رابطه ي «غالب و مغلوب» و« سلطان و رعيت » بود وپادشاهان احساس ميكردند كه فاتحيني هستند كه بر مردم غلبه يافته اند و حضرت امام رضوان الله تعالي عليه اين سلسله معيوب را قطع كردند و نقطه ي عطفي در تاريخ ايران بوجودآوردند و شمشير اسلام مردم را عليه دشمنان اسلام، مردم و استعمارگران به كار گرفتند. دهه فجر انقلاب از رشحات اسلام است و آئينه اي است كه خورشيد اسلام در او درخشيد و اين دهه فجر بايد با عظمت هرچه تمامتر برگزارشود. اين مراسم را با هيجانهاي عاطفي صحيح بايد با طراوت و تازه كرد. در مذهب ما، احساسات، گريه و شادي، حب و بغض و عشق و نفرت جايگاه والايي دارد. از اين رو جشنهاي دهه فجر مي بايستي همچون مراسم و اعياد مذهبي گرامي داشته شود و مردمي باشد. بايد كليه مساجد فعال شوند و مردم با حضور در مساجد خاطره ي فراموش نشدني حضرت امام و پيروزي انقلاب اسلامي را جشن بگيرند.
با سر ره عشق و وفا مي پويم امشب
يا مصطفي يا مصطفي مي گويم امشب
امشب زمين مکه در خود ماه دارد
ماهي به مانند رسول ا... دارد
وجه خداوند کريم آمد خوش آمد
امشب ز ره در يتيم آمد خوش آمد
اي آمنه در دست داري دسته گل را
ني دسته گل قنداقه ي ختم رسل را
اي آمنه در بين زنها سرفرازي
با اين پسر جا دارد ار بر خود بنازي
اي دلبران اين دلرباي دلبران است
پيغمبران ، اين خاتم پيغمبران است
غرق طراوت دامن صحراست امشب
فرخنده ميلاد اب الزهراست امشب
اين طفل خود حاکم به جنات النعيم است
باشد پدر بر خلق گر چه خود يتيم است
صد حاتم طايي گداي درگه اوست
ماه فلک شرمنده از روي مه اوست
عمري است باشد قبله ام روي محمد
من تا قيامت مستم از بوي محمد
اي بارگاه تو بهشت آرزويم
در روز محشر لحظه اي کن جستجويم
دل بيقراري مي کند در کنج سينه
کرده هواي ديدن شهر مدينه
هستي تو صاحب خانه و دل خانه ي توست
شمعي و جبريل امين پروانه ي توست
تو باغ گل من خار صحراي تو هستم
من گر چه مستم مست زهراي تو هستم
زيرا که باشد هستي عالم ز هستش
زهرا که جاي بو سه ات باشد به دستش
زهرا که او را صاحب قرآن ستوده
زهرا که دل از ساقي کوثر ربوده
زهرا که در دستش کليد سرنوشت است
زهرا که بوي سينه اش بوي بهشت است
زهرا که در راه علي از پاي ننشست
در سن هجده سالگي بار سفر بست
زهرا که درس عشق بر پروانه آموخت
دور علي گرديد تا سر تا بپا سوخت
من اي مسيحا تا نفس در سينه دارم
يا فاطمه يا فاطمه باشد شعارم
اي تمام آفرينش خشتي از ايوان تو
علم شرق و غرب عالم سطري از قرآن تو
آسماني ها زميني ها همه مهمان تو
گل کند جان مسيح از غنچه ي خندان تو
خنده ي خورشيد ها از گوهر دندان تو
عقل ها مبهوت تو مجنون تو حيران تو
آسماني ها همه مرهون ارشاد توأند
دستگيران جهان محتاج امداد توأند
شهرياران بنده ي سلمان و مقداد توأند
چار أمّ و هفت أب در خطّ اولاد توأند
انبيا يکسر بشير صبح ميلاد توأند
نورها بر قلبشان تابيده از فرقان تو
انبيا يک کاروان تو کاروان سالارشان
خوب رويان مشتري تو يوسف بازارشان
خالق و خلقت درود حضرت تو کارشان
کلّ انسانها تويي تنها تويي غمخوارشان
مسلمين در خواب غفلت خفته تو بيدارشان
بي خبر از دشمنان عترت و قرآن تو
تو سراپا جانِ جانِ امّتي امّت چو تن
تن شود بي تاب اگر يک لحظه جان بيند مَحن
با اهانت بر تو، امت شد چو بحري موج زن
در خروش آمد بسي پير و جوان و مرد و زن
رهروان تو سزد مانند چوپان قَرَن
بکشند دندانشان، چون بشکند دندان تو
اي که کرده ذات معبودت حبيب خود خطاب
اي فروغت جلوه گر چون مهر از ابر حجاب
گر جسارت کرد بر تو ابلهي حيف از جواب
تو به وسعت فوق اقيانوس و او کم از سراب
با صداي سگ نگردد کم فروغ آفتاب
مي درخشد تا قيامت نور بي پايان تو
از فروغ رحمتت لبريز ظرف عالم است
چون تو قامت بر فرازي قامت گردون خم است
ليله ي ميلاد تو عيد کمال آدم است
خاصه در سالي که آن سال رسول اعظم است
پايه ي توحيد تو همچون کتاب محکم است
ثبت گشته بر جبين آسمان عنوان تو
چارده قرن است دنيا محو عدل و داد توست
آه مظلومان عالم بانگي از فرياد توست
بردگي محکوم تو آزادگي آزاد توست
تا خداييّ خدا مُلک خدا آباد توست
هفته ها و روزها و لحظه ها ميلاد توست
بسکه جوشد گوهر علم از يم عرفان تو
تو بجاي سيم و زر احسان و عدل اندوختي
تو نگاه مرحمت حتي به دشمن دوختي
تو براي خلق همچون شمع سوزان سوختي
تو ز حکمت در دل انسان چراغ افروختي
تو به جاي اِضرب، اِقرأ بر بشر آموختي
مي درخشد عَلَّمَ القرآن به الرّحمن تو
آمدي اي تا ابد در سينه ها نور، آمدي
آمدي اي موسي برگشته از طور، آمدي
آمدي اي رايتت پيوسته منصور، آمدي
آمدي اي ملک هستي از تو معمور، آمدي
آمدي اي چشم بد از عارضت دور، آمدي
خنده کن اي صبح مشتاقان لب خندان تو
کيست تا مثل تو سلمان و ابوذر پرورد
کيست تا مرد دو عالم همچو حيدر پرورد
کيست تا در بوستان وحي، کوثر پرورد
کيست تا چون لؤلؤ و مرجان دو گوهر پرورد
يا چو زينب دختري در حدّ مادر پرورد
اي اميرالمؤمنين پرورده ي دامان تو
حکمت از اسلام ناب توست جاري بيشتر
دانش از حکم و کتاب توست ساري بيشتر
سرفرازان را به کويت خاکساري بيشتر
از تو مي خواهند جن و انس ياري بيشتر
آنچه کل انبيا دارند داري بيشتر
اي نبييّن ميهمان سفره ي احسان تو
عترت و قرآن تو دو مشعل تابان ماست
دو سپهر معرفت دو کفّه ي ميزان ماست
کلّ دين ما همانا عترت و قرآن ماست
حفظ اين دو با تو از روز ازل پيمان ماست
پيروي زين دو امانت عزت و ايمان ماست
کيست «ميثم» مدح خوان عترت و قرآن تو
پيامبر خورشيد و مهرباني
زمين گهواره كابوسهاي تلخ انسان بود
زمان چون كودكي در كوچه هاي خواب حيران بود
خدا در ازدحام ناخدايان جهالت گم
جهان در اضطراب و ترس در آغوش هذيان بود
صدا در كوچه هاي گيج مي پيچيد بي حاصل
سكوتي هرزه سرگردان صحرا و بيابان بود
نمي روييد در چشمي به جز ترديد و وهم و شك
يقين تنها سرابي در شكارستان شيطان بود
شبي رؤياي دور آسمان در هيأت مردي
به رغم فتنه هاي پيش رو در خاك مهمان بود
جهان با نامش از رنگ و صدا سيراب شد آخر
«محمد» واپسين پيغمبر خورشيد و باران بود
ولادت پیامبر (ص)
سال عام الفيـــــــل در ماه ربيع
گشت جهان روشن با نوري وسيــــع
شهر مكه مطلع نور خـــــــــــدا
غرق در شادي تمام انبيـــــــــــــــــا
خاندان هاشمي مسرور و شــــاد
هر ستمگر لرزه بر جانش فتــــــــــاد
كاخ كسري سخت لرزيد و شكســـــت
وحشتي بر خواب نوشروان نشســـت
گشت خاموش آتش آتشكــــــــده
بت به زير افتاد در هر بتكــــــــــــده
سرنگون در كعبه بت هايش شده
خشك اندر ساوه دريايش شــــــــــده
آري آمد منجي اهل هـــــــــــدي
رهنماي خلق بر راه خـــــــــــــــــــدا
خاتم پيغمبران زائيده شــــــــــد
بر جمالش نور حق تابيده شـــــــــد
او كه در انجيل احمد نـام داشت
جد او نام محمد را گــــــــــــــذاشت
كل اوصاف نكو جمعنـــــد در او
عاجزند اوصاف انـــــــدر وصف او
او كريم و رحمه للعالميـــــــــــــــــن
مهربان است و رحيم است و امــين
صبر و حلم او به عالم شهره بــــود
او نظيف و طاهر اما ساده بـــــــود
عابد و زاهد، عليم است و دليــــــــر
حسن خلق او به عالم بي نظيــــــــر
قبل بعثت فكر و ذكر او خــــــدا
بود عبادتگاه او غار حــــــــــــــــرا
تا كه آمد پيك حق از پيش يـــــــــــار
گفت محمد خوان به نام كردگــــــــار
جامه ختم رسالت را بپــــــــــــــــوش
بادة جشن نبوت را بنــــــــــــــــوش
حكم و فرمان رسالت آمــــــــــــــــده
رمز انذار و بشارت آمــــــــــــــــــده
کرد طلوع خورشيد چون از كوه نور
جهل و كفر و بت پرستــي گشت دور
با تمام ظلم و جور كافـــــــــــــــــــران
گشت پيروز جبهه حق بــــــــــــاوران
شاكريم بر درگه رب عظيـــــــــــــــــم
كو عطاكرده به ما كل نعيـــــــــــــــــم
آري آري او عنايت كـــــــــــرده است
بندگان خود هدايت كــــــــــــرده است
دين اسلام بهترين دين هــــــــــــــــــا
اكمل برنامه ها قرآن مـــــــــــــــــــــا
با محمد خاتم پيغمبـــــــــــــــــــــــران
او فرستاده براي مؤمنـــــــــــــــــــان
آن محمد كو جمـــــــــــال خلقت است
او كه در پاكي كمــــــال عصمت است
خاندانش بهترين مردمـــــــــــــــــــان
آيه تطهير هست در شانشــــــــــــــان
باز مي گوييم همه شكر خــــــــــــــدا
كاين سعادت كرده او بر ما عطــــــــا
دين ما اسلام و مذهب شيعـــــه است
پيرو دين محمد بيمــــــــــــــــه است
عاشقيم بر دين حق از خرد و پــيــــر
اي خدا اين عشق را از ما مگيــــــــر
شافع ما احمـــــــــــــد و اولاد اوست
اهل و بيتش را زجان داريـــــم دوست
چو ن كه راجي عشق او دارد بــه دل
در قيامت پس نمي گردد خجـــــــــــل
چفيه
چفیه یعنی دلِ، صداقت،نور،دین
معرفت،ایمان،صفا،عشق و یقین
چفیه ها را می پرستان برده اند
از سر جام خدا می خورده اند
چفیه را سنگر نشینان دیده اند
چفیه را گل ها به خود پیچیده اند
چفیه یعنی سفره نان شهید
چفیه یعنی نوگلان رو سپید
گردن ما لایق این چفیه نیست
جز شهیدان لایق این هدیه نیست
جز شهیدان لایق این هدیه کیست
جای پای عارفان نتوان نشست
این چنین راحت نباید چفیه بست
چفیه را باید گلستانی کنیم
چفیه را در سینه مهمانی کنیم
چفیه ها این تار و پودان نیستند
این فقیران چفیه داران نیستند
چیه باید سرمه دل ها شود
سفره رنگین منزل ها شود
چفیه داران با خمینی ساختند
غیر حق را زیر پا انداختند
چفیه داران دیگر اینجا نیستند
ای خدا این چفیه داران کیستند
چفیه معنای شهادت می دهد
از نگاهش شبنم گل می چکد
چفیه یعنی می پرستی با خدا
چفیه یعنی فرش پای لاله ها
هر که دارد چفیه ای او پاک نیست
هر دلی سرگشته افلاک نیست
چفیه داران با تفکر سوختند
زیر ترکش چفیه ها رادوختند
گناه امروز 4 / 5 / 63
سجده نماز ظهر طولانی نبود.
زیاد خندیدم.
هنگام فوتبال شوت خوبی زدم که خودم خوشم آمد.
اینها گناهان یک روز شهید 16ساله ی ( رهنان ) یکی از شهر های اطراف اصفهان است که او در دفترچه اش نوشته بود .
راستی گناهان امروز من چه بوده است ؟!
آری کوچه هایمان را به نام شهیدان کردیم تا هر روز یادمان باشد که از معبر کدامین شهید ،
به آرامش خانه هایمان می رسیم
اما افسوس که بعضی ها چه زود یادشان رفت آن همه عشق و ایثار و فداکاری را ...
افسوس
تفاوت رزمنده ايراني و امريكايي
گفتم: عزیزم اینجا چه می کنی؟
لبخندی بر صورت آسمانیش جاری شد، سرش را با معصومیتی ازلی به زیر انداخت...
*عاشقم!
آنقدر کوچک بود، که پاسخش من را مبهوت کند ...
- عاشق کی؟
* معلومه، عاشق امام!
لحظه ای ترنم زیبای اشک در چشمانش جاری شد، انگار موجی از نور، قطرات اشکش را به آسمان متصل می کرد ...
- کجا می روی؟
*انشالله، می ریم تا راه کربلا باز بشه..
دجال کیست ???
یکی از علائم ظهور آن حضرت که در برخی روایات از علائم حتمی شمرده شده ، خروج شخصی به نام «دجال» است . او یک طاغوت بسیار حیله گر است و عده بسیاری را با خود همراه می کند.
نام و نسب او : عده ای گویند که نام دجال صائد بن صید یا ابن صیاد است ،و برخی مخالف این امر هستند در لغت دجال به معنی کذاب (بسیار دروغ گو) است، و فعل آن را به معنی «آب طلا و آب نقره دادن» دانسته اند. دجال را در زبان های انگلیسی و فرانسه،«آنتی کریست» نامیده اند که به معنی دشمن و ضد مسیح است.
خصوصیات فردی او : حضرت امیرالمؤمنین (ع) می فرماید: «او چشم راست ندارد ، و چشم دیگرش در پیشانی اوست ، و مانند ستاره صبح می درخشد، چیزی در چشم اوست که گویی آمیخته به خون است. وی در یک قحطی سختی می آید ، و بر الاغ سفیدی سوار است...»
ایلومیناتی به چه معناست؟
همان طور که دوستان تا امروز در مورد این واژه تعریفات مختلف شنیده اند باید بگویم ایلومیناتی به معنی روشن دلان یا روشن ضمیران است اما چرا باید این اسم توسط طبقه ممتاز انتخاب شود اگر دوستان به هرم قدرت ماسونها دقت کنند میبینند که شورای سیزده تاجدار در بالای هرم است که از سیزده خاندان میلیاردر یهودی تشکیل شده که ریاست ان به عهده خاندان روچیلد بوده که نقش اساسی در مهاجرت یهودیان از اروپا به امریکا داشته و با صرف هزینه های هنگفتی یهودیان اروپا را به امریکا برده است به شورای سیزده تاجدار ایلومیناتی گفته میشود
بسم الله الرحمن الرحیم
خطر دجّال برای جوامع بشری چنان گسترده و ویرانگر است که همة پیامبران الهی دربارة آن هشدار داده و پیروان خود را از او برحذر داشتهاند. پیامبر گرامی اسلام در این زمینه میفرماید: «هیچ پیامبری نبوده است مگر اینکه پیروانش را از دجّال بر حذر داشته است».
اشاره:
در روایات اسلامی، به ویژه روایاتی که به طریق اهلسنّت از پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله نقل شده از فتنهای سخن به میان آمده که به تعبیر روایات بزرگترین فتنة آخرالزّمان است و از آغاز آفرینش آدم تا روز قیامت فتنهای به مانند آن نیامده است. از این رویداد بزرگ و فتنة سهمگین در روایات به «خروج دجّال» تعبیر شده است.
با وجود آنکه روایات فراوانی در زمینة ویژگیهای دجّال و اعمال و رفتار او نقل شده است،1 ولی باید اعتراف کرد که درک همة وجوه این موضوع به راحتی امکانپذیر نیست و نمیتوان به تصویری کامل و بدون ابهام از این پدیدة عجیب و بیمانند دست یافت. با این حال، با توجّه به ضرورت شناخت این رویداد آخرالزّمانی و اهمیّت آماده شدن برای رویارویی با این فتنة جهانگستر، در این مقاله با بهرهگیری از روایات به تبیین برخی از وجوه فتنة دجّال میپردازیم.
ظلم چیست؟!...ظالم کیست؟!...
ظلم در لغت به معنای قرار دادن چیزی در غیر جای خود معنا شده است. راغب اصفهانی در مفردات خود می گوید:
«ظلم نزد اهل لغت و بسیاری از دانشمندان عبارت است از نهادن چیزی در غیر جای ویژه آن٬ یا کمتر و یا بیشتر٬ و یا آن را در وقت و مکان خود انجام ندادن.»
با این معنا ظلم به سه قسم تقسیم می شود:
۱- ظلم عقیدتی: یعنی رعایت نکردن جایگاه واقعی امور در عقیده و باور٬ در نتیجه شرک که امری باطل و ممتنع است نوعی ظلم می باشد که فرمود:
«إنَّ الشِّرکَ لَظُلمٌ عَظیم»لقمان/۱۳
شیطان و فرعون .:
نقل شده يك نفر مصرى از قوم فرعون ، خوشه انگور بسيار زيبايى را به فرعون داد و گفت : مى خواهم اين خوشه انگور را با همين قيافه به شكل جواهرات و لؤ لؤ بزرگ در آورى ؛ زيرا تو خدا هستى - خدا هر كارى بخواهد مى تواند انجام دهد. - فرعون هم آن را گرفت و به او قول داد كه انجام دهد.
وقتى شب شد و تاريكى همه جا را فرا گرفت ، فرعون همه درها را بست و گفت : هيچ كس نبايد داخل شود. از اين درخواست مرد حيران بود كه چه كند؟
شيطان به كاخ او رفت و در زد. فرعون گفت : چه كسى در مى زند؟ شيطان در جواب گفت : فلانم به ريش آن خدايى كه نمى داند چه كسى بر در سراى تو است . تو اگر خدا بودى هر آينه مى دانستى چه كسى پشت در است . فرعون - از اين جسارت و بى باكى - او را شناخت .
قابل توجه دوستان تصویر بز به جای عیسی که نماد اصلی شیطان پرستان و فراماسونها هست در وسط صلیب مقدس چه کار میکند؟؟؟؟؟؟؟؟تصویر بز را وسط ستاره پنج پر یا پنتا گرام دیده اید این عکس برای کریسمس امسال هست. تصویر بز آن هم وسط صلیب مقدس ؟؟؟؟!!!!! امیدوارم دوستان قانع شده باشند و مسیح را از دجال تمیز دهند
تاریح 25 دسامبر که زادروز عیسی است در واقع زاد روز میترا خدای ایران باستان هست دین میترایی در ایران زمین سایق 8000 ساله دارد و به سرعت در سراسر اروپا هم پیشرفت کرد میترا به معنای خورشید این همان خدای خورشید یا دجال است که در ایران و هند به نام میترا بوده
استعمار و فراماسونری و بیانیه حقوق بشر و انگلیس
آیا شما دوستان تا کنون گمان کردید چرا کشور انگلستان که از شرق تا غرب جهان را مستعمره خود کرده بود و از پشرفت ترین تجهیزات نظامی برخوردار بود اجازه داد تا کشور های زیر سلطه خود به استقلال برسند
دوست عزیز همان طور مطلع هستید حدود 70 سال قبل و درست بعد از جنگ جهانی دوم و نابودی حزب نازی دو
-ستاره شش پر یکی از مهمترین نمادهای یهودیت فراماسونری و شیطان پرستان این نماد دارای دو مثلث رو به بالا و رو به پایین است مثلث رو به بالا نماد مرد و قدرت و مثلث رو به پایین نماد زن و تعادل بود و شبیه به رحم زن است و ترکیب این دو مثلث نماد تعادل و توراون است و نماد اصول کابالا است اگر دوستان دقت کنند هر دینی دارای اصول است مثلا در دین اسلام توحید معاد و نبوت سه اصل اساسی است اما در کابالا دو اصل وجود دارد تعادل و توازون یعنی همه چیز از تعادل و توازون تشکیل شده به عبارت ساده تر خدایی وجود ندارد این نظریه کفر امیز اصول کابالا است و